محل تبلیغات شما

راحت بلند شدم در اصل بگم اصلا نخوابیدم. همش سیر خوابم حالا اگه کار مداد رنگی داشتما!! احساس میکنم سرم سنگینه. درد میکنه ولی سردرد نیست. خیلی حالت مسخره ایه که واقعا نمیدونم چجوری تعریفش کنم. واقعا حال به هم زنه شاید یک نیم ساعتی طول بکشه که این حالت بره و من همش مجبورم با همین حالت تهوع و یک درد عجیبی که درد نیست پاشم عوض کنم برم مدرسه

12 نفر بودیم دقیقا از دو گروه گرافیک یک گروه اومده بود.

اول ناراحت بودیم دو زنگ اول مثل هر هفته مسخره و بی اهمیت گذشت زنگ اول دینی درس داد دوم هم بحث کردیم. بچه ها از خودشون گفتند یک بحث کل کلاسه.

باورم نمیشه ولی تعداد کسایی که مامان باباشون از هم جدا شدن از تصورم بیشتر بود. از بین کسایی که غایب بودند هم خبر داشتم که چند نفرشون.

بیخیال 

زنگ اخر هم خانم سوال داد گفت فقط همینا رو برای مستمر بخونید ولی غایبا باید کل کتابو بخونن سوالاشونم فرق دارن! و با تمام وجود خوشحال شدم که رفتم مدرسه هرچند دو زنگ مسخره ای پشت سر گذروندیم

بعد هم اومدم خونه شرلوک دیدم واااو که چرا اینقدر خوشتیپه؟! بعد هم رفتم هاپکیدو هیچ کس نبود بگو استاد پیامک زده تعطیله به من نرسیده! ایش

بعد هم نشستم احضار دیدم سه ساعته روشم ولی هنوز تموم نشده همش بلند میشم.

بقیه اش هم قراره با تلوزیون گذرونده شه:) بعدشم باید بشینم برای پودمان بخونم! اندازه سه تا پودمانه پودمان 5 :/// یک روزه تموم نمیشه!



فقط بلده منو ضایع کنه:/ بی بی زنگ زد رفتیم پا شدیم شابدول عظیم بستنی خرید جیدو. و خرید. 

یک چیز دیگه زهرا ( یکی از افراد اکیپمون) با دوست صمیمیش دعواش شده بعد یک چی گفت با خودم گفتم خدایا همین k  هم که تو بیوشه رو هیچ وقت برنداره:( منو یک روز فراموش کنه دق میکنم با اینکه میدونم هیچ وقت نمیشه ببینمش یا پیش هم باشیم.


یک اخلاق مزخرفی که دارم وقتی از دست یکی ناراحت بشم ا ز همه باید دوری کنم.



همینقدر روزام به بطالت؟! میگذره در حالی که یک عالمه کار تلنبار شده و اگه یک روز دیر تحویل بدم 100 تومن باید پیاده شم!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها