محل تبلیغات شما

امروز اینقدر مزخرف بود که اصن نمیخام بنویسم:/

هم؟ دیر بلند شدم نرفتیم نمایشگاه بعد کلا نامناسب نبود بعد وضع بدی بود تا سرمو میوردم پایین دو تکه رنگ کنم بینیم شر شر.:/ خداجون اخه چه وقت سرما خوردن بود نمیدونم:(

هیچی خواستگارا اومدن خیلی مزخرف بود:/ 

یک لیست از کتابایی که میخام کتابخونه هم داره رو در اوردم

و کماکان با ژوژمان و استرسش دست و پنجه نرم میکنیم ولی کاری جلوتر نمیره

چند تا از عید عکس گرفتم امیدوارم تایید کنه غیر از این بدبختم:(

بدجور دلم گرفته رمغ کاری رو ندارم تنم کوفتس و بدجور سرما خوردم :/ هم سرماخوردگی جسمی هم روحی:)

فردا دوباره میریم نمایشگاه کتاب:) البته نصف کتابایی که قراره بخرم برای این و اونه و فقط فک کنم برای خودم بتونم یک کتاب بخرم با این گرونی کتاب و اونم قطعا تیمارستان متروک از انتشارات پرتقاله قطعا شایدم یک و دو کتاب خون اشام سیاوش گلشیری رو گرفتم عاشق گلشیری ام. میشه گفت تنها نویسنده ی ایرانیه که دوسش دارم. :)


+ سفیدم تموم شده بدبخت گشته به معنای واقعی

++ هیچ وقت کاراتونو ندید دیگران براتون انجام بدن هیییییچ وقتتتتتتت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها