محل تبلیغات شما

صبح خوابم نمیبرد هی بزور میخواستم خودمو بخوابونم اخر پاشدم اومدم, سر موبایل دیدم خانم تایید شده ها رو گفت منو میگی داشتم میزدم تو سر خودم چون بیشتر از نصفشون رو تایید نکرد. همینجوری از,ششو نیم تا هفتو نیم هر چی تو خونه بود چیدم هی عکس گرفتم هی میریختم هی باز,یک ایده جدید هی عکس میگرفتم:/ فک کنم تاییدیای این یک ساعت از کل این سه روز بیشتر شه اخر خخخ ولی در کل اگه روی این حساب کنیم که اینارو تایید کنه2 تا نوروز و 1 قاب در قاب کلا ندارم:((

دیر رفتم مدرسه با معلم رفتم, سر کلاس خانم رفتم بچه ها رو از کارگاه طراحی برد سایت من نشستم تو سایت لم دادم نفس تازه کردم. 

روزه گرفتم:/ به شدت تشنمه و, به, شدت یهو هوا خیلی گرم شده, نه به, دیروز طوفان بود نه به امروز البته, دیروزم فقط طوفان بود هوا گرم بود ولی نه داغ. 

دو زنگ اول همینجوری زنگ سوم ریاضی همون تانژانت و اینا زنگ اخر هم باز همینجوری

رفتم نمازخونه خوابیدم و کتاب خوندم داستانای برتر ایرانی بود همش خیلی مزخرف بودن :// پرستو,  حضور, من و محسن دیگه یادم نمیاد 

خلاصه تاریخ هنر رو نوشتم برای امتحان هفته ی, دیگه اونم ده نمره ایه باز. 


موبایلمو بالاخره از مدرسه گرفتم صلوااات:/

دوتا از, موارد مورد نیاز بالا خط خورد:( موبایل و مموس ولی دوتا جدید اضافه شد عکس و شناسنامه . همین الان میرم میزارم تو کیفم.

وااای اصن کتابامو میبینم خر ذوق میشم. فاطمه زنگم زد باش حرف زدم. نمیونم فردا برم نماشگاه مدرسشون برم یا نه. در اصل دلم براش تنگ شده ولی خو :( نمیداونم:( 


راستش بعد از مدرسه برگشتم یکی از نظرارو که خوندم خیلی حالمو بد کرد وبلاگو میخواستم غیر فعال کنم. کردم ولی با موبایل کردم اومدم تو کامپیوتر دیدم که فعاله:/ ولی چون موس داشتم نمیشد بزنم  بیخیال شدم بعد افطاری یک پیغام هم از طرف اون یکی رفیقم هم گرفتم:) خیلی به شوق امدم :) خیلی پیامش حالم رو خوب کرد.


+ بابا به من هی نگید انتخاب کن :( فرصت تعویض هم به من ندید خو؟ اینقدر میرم عوض میکنم تا کلافه شید :( خب چیکار کنم حس میکنم اون یکی موس راحت تره:(





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها