محل تبلیغات شما

داییم میدونستم که نمیتونیم امروز باهم فیلم ببینیم.  ابجیمو میخواستن ببرن دکتر.  منم تنها خونه گفتم منم بیام وقت ساعت 5 و نیم بود ما از چهار و نیم رفتیم:/// تازه هفت دکتر اومد. :/ از عنبیه ی چشم منم عکس گرفت.  همه ی چیم خراب بود:/ 

عا دکتره این جوریه که از عنبیه چشمت عکس میگیره میگیره مشکلت یا بیماری از کجاست بابام خیلی وقته حساسیت پوستی داره و هیچ کی خوبش نکرده. ولی فعلا که جواب گرفته ازش. ما هم رفتیم :)

اه قبلش اون پرونده رو داد اولش پر کنیم. هی مامان میخواست توش نویسه خودزنی یا خود ازاری اصن اونجا باید دکتر مینوشت! بعد از اینکه خودازاری نوشت منشی رو گفت اصن اگه دکترش دکتر بود باید خودش میفهمید . اصنشم دست خودمه دلم خواست تیغ بکشم به شمااااااااا چه :// اه خیلی رو مخی مامان.  نه که خیلی براتون اهمیت داره!!

اول از همه کلیه بود گفت کلیه ام داره شن دفع میکنه:/  قلبم بود که گفت تپش شدید داری. هر چی که میومد رو مانیتور میدیدم. کل قلبم قرمز بود بالاش زده بود 69 درصد. ام چی بود دیگه خیلی از عکس ها چیزای عجیب غریب بود و رد میکرد نفهمیدم چیه بعضیا هم سرش یک سوال عجیب میپرسید مثلا سر عکس پرسید افکار منفی داری ؟ گفتم اره :/ اخه تو از اون عکس چی فهمیدی!! اها شش هام بعضی جاهاش قرمز بود 26 یا 25 اینطورا بود بالا گفت ششم در خطره موقع کار با رنگ و اینا حتما ماسک بزن. ینی یک سال تازه اونم مداوم من کار نکردم میتونه هم چین اثری روی شش بزاره؟ من که میگم یا مال تهرانه یا مال سرماهاییه که همش تو بچگی میخوردم . رحمم بود دیگه چی بود. گردنم بود. وای گردنم واقعا درد میکنه خیلی اوقات. یک عکس بود کل بدن یک جاهایی قرمز بود مثل زانو کمر و شونه و یک جا دیگه کمر رو که حس نکردم جز موقع خواب ولی زانوهام خیلیییییی درد میکنن مخصوصا امسال که همش روی زمین نشستم و هنوز که هنوزه برام میز نخریدن دردش بیشتر شده. خیلی چیزا بود. از همه خنده دار تر مغزم بود. سر مغزم پرسید نا امیدی؟ خندم گرفت گفتم اره :/ گفت مغزت هیچ فعالیتی نداره همچین چیزی گفت به عکس نگاه کرم همه جاش سبز یک دست بود خخخ بعد هم گفت اصن مگه چندسالته که اینقدر نا امیدی:// خدایی به چی این دنیا و این زندگی امید داشته باشم؟! 

بعدش هم رفتیم دارو ها رو گرفتیم:/ یک چی هم در مورد معدم گفت نفهمیدم چی فقط فهمیدم اگه درمان نشه 5 سال دیگه خیلی وخیم میشه که باز نفهمیدم چیش وخیم میشه:/

اصن چه اهمیتی داره.همش به چ پ م :/ تازه چهل روز دیگه حالا باید باز بریم:/ گفت خیلی لاغره الان چیزای مهم تری هست رفع شد چیزایی میدم چاق شه :/// ولمون کن بابا همین امروز تو وبلاگم گفتم ها://


عا بعد سر ابجیم هم یک چیزایی گفت مهم نی بعد گفت که فک میکنی که خواهر بزرگ ترتو بیشتر از تو دوست دارن؟ ینی حتی چشاش هم میگه حسووووووووده حسووووووودی میکنه به من حسووووووووووووود دیگه چشاش که دروغ نمیگن حسوووووووووده حسوووووووووود.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها