محل تبلیغات شما

5

 رفتیم خونه ی جیدو عید دیدنی.الان که الانه خیلی بیشتر دلم برای پدر بزرگم تنگ شد :((( یک میلیون رو جور کردم. نمیدونم واقعا توقع داشتم بگه 9 میلیون میشه جمعا ولی گفت 5500 گفت دو میلیون داره اگه یک میلیون هم بهش بدم یک میلیونه. باورم نمیشه عا خیلی خوشحالم الان :))) 2500 هم قرار شد در طول تابستون پرداخت کنه. عا شاید باورتون نشه ولی خیلی خوشحالم :(((

بعد یهو جیدو صدام کرد رفتیم تو اتاق به معنای واقعی داشتم سکته میکردم بعد تا نشستیم گفت چطوری؟ اینقدر تند و یهویی گفت واقعا قلبم هوری ریخت.  بعد هردو خندیدیم.  تصور هر چی رو داشتم جز اینکه بشینه نصیحتم کنه در مورد خواستگار!!! وااااااااااااااای دلم میخواست همون موقع موهامو بکشم.

بعد مامانم از این ور حسودیش شده بود گفت بابام هیچ وقت با من در مورد خواستگار و خواستگاری بام حرف نزد! نوه کلا عزیز تره.

میدونی کوثر تقصیر خودته همون موقع همون بار اول که مامان ازت پرسید باید میگفتی نه! اصن واقعا نمیفهمم مامان چرا مثل بقیه شون ردشون نکردن؟ چرا اینقدر طولااانی شده این موضوع؟ چرا همه سعی دارن قانعم کنن؟ چون فقط خونوادشون خوبه؟ چون الان خونواده و بچه ی خوب کم پیدا میشه؟ اه درک نمیکنم نمیفهمم کم هم پیدا شه نهایتش ازدواج نمیکنم دیگه! خیلی از مردا خوشم میاد حالا عجله کنیم تند تند بدو بدو از خونه ی پدری بریم خونه ی. :/// 

بحث شغلی که انتخاب کردم یک ور (کارگردانی) بحث اصلا کار کردن زن یک ور!! جیدو هم داشت حرف بابامو میزد که میگفت کار مرداس! ولی بابام اون روز خیلی بد گفت رسما بهم توهین شد خیلی هم توهین شد. حالا پدربزرگ همون حرف بابامو زد ولی به نحوه ی مودبانه تر که ای دختر بشین خونه ی شوهرت کار میخوای چیکار! ارزو و ارمان میخوای چیکار؟ بشین خونه ی شوهر کشکشو بساب! کشک شوهرتو کشک شووووهرتو!!

میدونم ارزو ها و هدفام فعلا رویاست. واقعارویاست. چون حتی سر سوزن هم با زندگی فعلیم تطابق نداره! حتی سر سوزن! ولی میدونی حتی سر سوزن هم این زندگیمو دوست ندارم حتی سر سوزن! اگه قرار باشه ازدواج که بزرگ ترین تغییر فرد تو زدگیشه اینجوری باشه به نظرم ادم بره  بمیره واقعا همون بهتره! که من از مردنم زیاد بدم نمیاد.

برام مهم نی بابا بزرگ بابا مامان یا هر کس دیگه ای که به رویاتون خلبانی پلیسی یا هر چیز دیگه ای که هر بچه ای توی بچگیش دوست داره رو بهش نرسیدید! چون فکر کردید یک رویاست! یک رویا موند. ولش کردید به خاطر یک فرد دیگه میخاد مامان بابا یا حتی شوهر  باشه. من نمیخام و نمیتونم این رویامو ول کنم تا پای جونمم پاش وایسادم یا محقق میشه یا محقق میشه یا محقق میشه! 

کلا من هرچی بخوام برخلاف نظر و عقیده ی شماست. از کارگردانی و سینما گرفته تا ورزش و. من هر کاری بخوام بکنم باز یک چی پیدا میکنید چون حداقل من حس میکنم مسئلتون واقعا شغل کارگردانی نی! مسئلتون زن بودن منه! اره زنو میخواید فقط بشینه توخونه پوشک بچه تونو عوض کنه اخرم هر وقت خواستید طلاق بگیرید بچه ها و زندگی و عمرشم ببرید.من اگه بخوام ورزش رو ادامه بدم هم باز حرف و حدیثی توش در میارید. مطمئنم. میگید این نوع پوشش توی خونواده ی ما مرسوم نی همین جور که امروز جیدو گفت این نوع شغل و جو شغلی تو خونواده ی ما مرسوم نی! اره تو خونواده ی ما کلا طلاسازی و طلافروشی مرسومه! ولی یکی باید مرسومش کنه یا نه؟ ها؟ من نمیتونم بشینم خونه ی شوهر!!من نمیتونم بشینم خونه ی شوهر و ارزوهامو دفن کنم تا کمک کنم ارزوهای اون محقق شه فقط ارزوهای اون! 


اصلا میدونید! از نظر و عقیده تون داره حاااااااالم به هم میخوره میخام بالا بیارم اره میخام بالا بیارم اصن چه بهتر که شوهر ایندم از نظر جوی و عقیدتی یک درصدشم شبیه شما نباشه حالا یک درصد هم نه ولی کلا.


ازدواج با این مرد مساوی به گور بردن دانشگاه ساز فیلم و. اصن باورم نمیشه باباش اجازه نمیدن تلوزیون ایران رو ببینن! تو خونشون تلوزیون نداااااارن!!! بعد اومدن خواستگاری دختری که از همون بچگیش جلوی تلوزیون بزرگ شده. چشاشو باز کرده به تلوزیون دوخته بود و به تلوزیون دوخته بود.


ولی میدونید وقتی دوازده سالم بود با خودم یک عهدی بسته بودم. نمیدونم چرا این عهدو بستم. یادم نمیاد اون زمان چه کتابی رو خونده بودم چی شنیده بودم یا چی شده بود. ولی یادمه با خودم عهد بستم به نصیحت بزرگترا گوش کنم. حتی اینم یادمه که وقتی داشتم در مورد این فکر میکردم یک لحظه خودمو جلوی جیدو تصور کردم که داره نصیحتم میکنه. بعد خودم از تصور خودم خندم گرفت با خودم گفتم جیدو کی نصیحتم کرده که بار دوم باشه. خیلی عجیبه که دقیقا همین تصور ذهنیم امروز اتفاق افتاد. و اگه قرار باشه پسره بیاد حرف بزنیم تنها به خاطر این عهدم با خودمه. ینی کوثر بخوای خر بشی از یکی از خواسته هاتم کوتاه بیای هم هییییییچ وقت نمیبخشمت هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقتتتتتتتتت! خب؟



++ دلم میخاد از تمام اعماق وجودم جیییییغ  بکشم همتووووون برید گمشید تنهام بزاید ازتون از تمام اعماق وجودم متنفرم.


++ بدجور خورده تو ذوقم خیلییییی. خیلی سعی کردم نزنم تو ذوقش ولی حس میکنم موفق نشدم. همین که جلوی خودمو گرفتم هیچی نگفتم فقط شکلک گذاشتم خیلیه! واسه من خیلیه. چون از همه طرف زدند تو بار و پرم فعلا. هر چی باشه دلم میخواد بگم به توووچه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها