محل تبلیغات شما

بالاخره مدرسه تموم شد! تایمم ازاااااد ازااااااااد شد. ولی همچنان طراحی مونده .ناقصه بردمش نبود! لنتی امورز که روز کاریشه نیومده بود بعد شنبه که نیست اومده بود! وات د فاز؟ میخوای سوپریزمون کنی ؟ براش تلگرام میفرستم کل امروز رو سرش نخوابیدم و هیچی دینی نخوندم. البته خوند وو نخوندن دینی فرقی نداره همیشه سه درس رو نخونده بیست بودم دینی و عربی و ریاضی. 

ولی خدایی دینی خیلی درس مسخره ایه. هممم. و معلماش از اون مسخره ترررر.

به هر حال مدرسه تمااااام شد و من دیگه کوثرو تا سه ماه دیگه نمیبینم! البته میدونم دوروز دیگه میرم ببینمش خخخ با نازنین و دو تا زهرا و حسنا هم خدافظی و بوس و بغل و بای بای.

برگشتم خونه اصلا نتونستم بخوابم. برق رفت برج هیجان بازی کردیم چهار نفری و سر من بدبخت ریخت. خیلی بلند شده بود بعدش واقعا نمیدونم چجوری خوابم برد! ولی باید بلند میشدم میرفتم باشگاه ولی باید میگرفتم میخوابیدم. همه چی قاطی بود ساعتا روز و شب و خواب و بیداری و. همه چی بعد مامان بهم میگفت چرا اینقدربیقراری!

هم. بلند شدم دیدم هیچی پول ندارم:) میخواستم شیرینی بخرم به خاطر سبز بستنم کچلم کردند از بس گفتند شیرینی! هیچی دیگه شیرینی نخریده رفتم. استاد و بچه ها رفته بودن پارک بانوان خیلی نامردا تک خورا چون من امتحان داشتم نمیشد برم استاد گفت حالا بعدا دوباره میریم تو هم بیا هییییع. انگار هم خیلی بهشون خوش گذشته غزل که همش داشت برا من تعریف میکرد :( 

هیچی باز تمرین کردیم . نمیدونم چجوریه ولی هر دفه میام محکم تر بزنم شل تر میشه:/ بعد تو راه برگشت مامان رو دیدم بزور سوار ماشینم کردن:// حالا خوبه از قبل به مامانم گفتم نمیاما! من این ور خیابون اونا اون ور خیابون داد میزنن کدوم گوری داری میری:// میرم قبرستون تو یک گوری خودمو دفن کنم! شاید روحم ازاد بتونه بره این ور اون ور! داشتم میرفتم مغازه خرید کنم کجارو دارم برم اخه؟  اصن مگه قرار نبود عصر پاشید برید؟ هیچی دیگه اجبارا سوار شدم سه ساعتم غر زدم مامانم گفت ناراضی ای همین جا پیاده شو برگرد خونه :/ مرسی ازت فاصله رو سه برابر کرده! من این همه راهو پیاده بعد کلاس خسته چجوری برگردم اخه :( بعد تو دلم گفتم خدایا یک عیدی چیزی بشه شربت بدن :( اخه من برم بخرم نمیدونم البالویی بگیرم یا پرتقالی! پولم ندارم که! خودت دیگه یکیشو بده :( هیچی اد که رسیدیم خونه ی زرا بهمون شربت البالویی داد :) یک کیف کردم اصن کلا زود به مراد شکمم میرسم! اگه چشم نزنید. اینقدر مثاااااال دارم که نگو. کلا خونه ی زرا خوب بود :) بستنی وانیلی با یک مشت سس شکلاااات روش ریختم خوردم من که از بستنی بدم میاد خوشمزه بود بستنی. کلا سس شکلاتشونو تموم کردم چپو راست میرفتم بیسکویت برمیداشتم سس میریختم میخوردم خخخ.

الانم نمیدونم چجوری ولی باید بخوابم!! چون فردا قراره با زهرا برم استخر. بعد از ظهر هم برم با دایی فیلم ببینم یوهو.  به مامانم گفتم میخوام کل تابستون برم استخر برگشت بم گفت نمیشه تنها بری:/ ینی چی خب:/ من این استخر فلکه دوم رو دوس ندارم. خیلی قدیم رفتیم و کثیییف بود! بعدم اصلا از غریق نجاتاش و مسئولاش خوشم نیماد خب من میخام برم اون یکی استخر! اون وقت چرا نمیشه برم؟ ینی باید هر دفه یکیتونو خر کنم پاشید بیاید؟ چه مسخره! چرا اینقدر بدبختم من تو بیرون رفتن.

من الان به مامانم بگم پول ندارم بم میگه واقعه بخون :( دهه :( اصن منتظره  بگم مامان پول ندارم بم بگه واقعه بخون :( امیدوارم این پول کلاسارو نگیره ازم فقط. 

خدایا دیگه خودتو کرمت :))


خستمممممممممممممممممممممم خستههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


فردا باید بشینم برنامه ی جدید تابستونو بریزم :) چون تغییر وضعیت دادیم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها